ابراهیم و آتش و گنجشک
---دید دیگر
برچسب:, :: :: نگارنده : Hani


نگاه ها هراسان به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی به آتش نزدیک می شد و بر می گشت.
از او پرسیدند: ای پرنده چه کار می کنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند: ولی حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.
گفت: من شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما این آب را می آورم تا آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟
پاسخ دهم: هر آن چه را که از توانم بر می آمد ...



نظرات شما عزیزان:

شیرین
ساعت18:15---18 مهر 1392
الهم عجل لولیک الفرج

شیرین
ساعت21:43---13 مهر 1392
خدا هست هوا هست خاک هست خورشید عالم تاب هست جوانه خواهم زد

بشار
ساعت12:48---13 مهر 1392
اندوه ، چون شیشه ی عطری بسیار گران بهاست به اندازه ای که نمی توان برایش بهایی در نظر گرفت ...

بشار
ساعت10:41---30 شهريور 1392
کسی که بیشتر از همه دوستت دارد بدون دلیل شاید هر روز با تو دعوا بکند اما وقتی که ناراحتی ... با همه ی دنیا می جنگد تا به ناراحتی ات پایان بدهد !

بشار
ساعت11:58---23 شهريور 1392
ما به وسیله ی اندیشه های خود ترقی می کنیم و از نردبان تصوری که از خویشتن داریم بالا می رویم ...

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

درباره وبلاگ

در این وبلاگ حکایات و داستانهای کوتاه جالب رو میذارم و سعی کردم گاهی به موضوعاتی بپردازم که کمتر دربارش صحبت میشه یا عمدا صحبت نمیشه! به یاری خدا اگه فرصت کنم مطالب متنوعی اضافه خواهم کرد.